این رمان
کتابی شاخص در ادبیات آمریکا محسوب می شود.در این کتاب نویسنده تصویری نا متعارف از فرایند بلوغ یک پسر را نشان می دهد.هولدن کالفیلد نه دنیای اطراف خود را درک می کند و نه اصلا تمایلی به درک آن دارد.در واقع، بخش عمدهای از کتاب درباره احساس پشیمانی او بابت معلوماتی است که دارد. اگرچه معصومیت او در زمینههایی همچون مدرسه، پول و غریزه جنسی از بین رفته است، ولی هولدن همچنان امیدوار است که بتواند از بقیه بچهها محافظت کرده و آنها را از این موضوعاتی که مختص بزرگسالان هستند دور نگاه دارد.او نسبت به معلمها و والدینش بیاعتماد میشود، نه تنها به خاطر این که خودش را از آنها جدا کند، بلکه همچنین به دلیل این که نمیتواند آنها را درک کند. در واقع تنها بخش خیلی کوچکی از دنیا وجود دارد که هولدن به خوبی میفهمد. تنها افرادی که او به آنها اعتماد دارد و مورد احترام قرار میدهد عبارتند از الی، برادر مرحومش و فیبی، خواهر کوچکترش. به جز این دو نفر، هولدن بقیه آدمها را حقهباز میبیند.این پسر با مجموعه ای از خاطرات عمدتا بد تنها می ماند.در بخشهای پایانی و از طریق مواجهه او با آدمهای مختلف میتوان به این نتیجه رسید که او خوددار شده و کمتر دیگران را قضاوت میکند. این رشد شخصیتی هولدن ناشی از تلاش او برای تبدیل شدن به یک
ناتور دشت است. او همچنان از بزرگسالی میترسد و در برابر آن منفعل است، ولی دیگر جایگاه خود را پیدا کرده و میخواهد از معصومیت بچههای دیگر محافظت کند. او تصور میکند همچون شخصی است که لبه صخرهای ایستاده و باید مانع سقوط بچههای معصومی شود که ناخودآگاه از صخره سقوط کرده و از مرز بین کودکی و بزرگسالی عبور میکنند. تقديم به همه ي دوستان محترم...
ما را در سایت تقديم به همه ي دوستان محترم دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : jalayer1390o بازدید : 21 تاريخ : جمعه 17 فروردين 1403 ساعت: 16:13